داستانهاي آموزنده ( آرامش پيرمرد بوسيله طمع بچه ها )

یک پیرمرد بازنشسته خانه ی جدیدی در نزدیکی یک دبیرستان خرید. یکی دو هفته ی اول همه چیز به خوبی و خوشی گذشت تا این که مدرسه ها باز شد. در اولین روز مدرسه پس از تعطیلی کلاس ها ۳ تا پسر بچه در خیابان راه افتادند و در حالی که بلند بلند با هم حرف می زدند هر چیزی که در خیابان افتاده بود شوت می کردند و سروصدای عجیبی به راه انداختند.

این کار هر روز تکرار می شد و آسایش پیرمرد مختل شده بود. این بود که پیرمرد تصمیم گرفت کاری بکند. روز بعد که مدرسه تعطیل شد دنبال بچه ها رفت و آنها را صدا کرد و به آنها گفت: بچه ها! شما خیلی بامزه هستید از اینکه می بینم اینقدر بانشاط هستید خوشحالم من هم که به سن شما بودم همین کار را می کردم. حالا می خواهم لطفی در حق من بکنید من روزی
هزار تومن به شما می دهم که بیایید اینجا و همین کار را بکنید بچه ها خوشحال شدند و به کارشان ادامه دادند. تا آنکه چند روز بعد پیرمرد به آنها گفت: ببینید بچه ها متاسفانه در محاسبه حقوق بازنشستگی من اشتباه شده و من نمی توانم روزی صد تومن بیشتر بهتون بدم. از نظر شما اشکالی نداره؟

بچه ها با تعجب و ناراحتی گفتند: صد تومن؟! اگه فکر می کنی به خاطر صد تومن حاضریم این همه بطری و نوشابه و چیزهای دیگر را شوت کنیم کور خوندی ما نیستیم!
و از آن پس پیرمرد با آرامش در خانه جدیدش به زندگی ادامه داد.

حواسمان باشد كه طمع ، چيزهايي را كه از آن لذت ميبريم را از ما نگيرد!





:: موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
:: برچسب‌ها: <-TagName->
به وبلاگ من خوش آمدید ، امیدوارم از مطالبی که براتون میذارم خوشتون بیاد و ازشون در تمامی مراحل زندگیتون استفاده کنید تا بتونم سهم هرچند خیلی کوچکی در موفقیت ایرنیان عزیزی که این وبلاگ رو میخونن داشته باشم. ممنون

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 14
بازدید دیروز : 5
بازدید هفته : 14
بازدید ماه : 547
بازدید کل : 120950
تعداد مطالب : 226
تعداد نظرات : 62
تعداد آنلاین : 1

تماس با ما


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان پرواز به سوی شادی و موفقیت و آدرس moafagh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.